جدول جو
جدول جو

معنی ابن آدم - جستجوی لغت در جدول جو

ابن آدم(اِ نُ دَ)
آدمی زاد. آدمی. آدمی زاده
لغت نامه دهخدا
ابن آدم
آدمی زاده، آدمی
تصویری از ابن آدم
تصویر ابن آدم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابن عم
تصویر ابن عم
پسر عمو، پسرعم، عموزادۀ مذکر، پسربرادر پدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنی آدم
تصویر بنی آدم
پسران آدم، اولاد آدم، مردم، مردمان، انسان
فرهنگ فارسی عمید
ابن آدم بن عبدالله بن سعد اشعری. نجاشی در رجال خود گوید: از وجوه قمیان و ثقت بود. او راست کتابی، و آنرا علی بن احمد از محمد بن حسن بوسایطی از او روایت کند. شرح حال وی در قسمت اول خلاصهالاقوال و رجال ابن داود و دیگر کتب رجال یاد شده است. (تنقیح المقال ج 1 ص 126)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قُ)
شاعری ادیب، ورسالۀ او که بصاحب سبا ابوحمیر نوشته مشهور است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَم م)
پسرعمو. (محمود بن عمر ربنجنی). پسرعم. عموزاده. عم زاده. پسر نیای پدری. (مهذب الاسماء).
- ابن عم ّ کلاله، پسر نیای دور. (مهذب الاسماء).
- ابن عم ّ لح، پسر نیای نزدیک. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مَ دا)
نام وادیی است. (مراصدالاطلاع). نام رودباریست
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَ دی ی)
ابوزکریا یحیی بن عدی بن حمید بن زکریای منطقی، نصرانی یعقوبی. نزیل بغداد. شاگرد ابوبشر متی بن یونس و ابونصر فارابی. وفات 363یا 364 ه. ق. او سرآمد منطقیین عصر خویش بود و کتب بسیار بخط خود نوشت، دو بار تفسیر طبری را نسخه کرده بملوک هدیه فرستاد. ابن قفطی نزدیک چهل کتاب اعم از تصنیف مستقل یا تفسیر و شروح کتب ارسطو و اسکندر و دیگران از او شمرده است. ابن عدی در هشتاد ویک سالگی درگذشت و در یکی از کنایس بغداد دفن شد. و ازجمله کتب اوست: ترجمه نوامیس افلاطون و طیماوس و اقریطن در نوامیس و مقولات عشر ارسطو با تفسیر اسکندر افرودیسی و طوبیقا و شروح اسکندر و شرح اربعالاواخر امونیوس و انالوطیقای اول و سوفسطیقا با شرح اسکندر و بؤطیقا (مبحث الشعر) با شرح اسکندر و شرح ثامسطیوس و شرح طبیعیات ارسطو و شرح آثار علویه و کتاب النفس با تفسیر امقیدورس. و مقداری از الهیات ارسطو (کتاب الحروف) و ترجمه شروح ثامسطیوس، کتاب السماء و العالم و اخلاق وآثار علویه و ماوراءالطبیعۀ ثاوفرسطس و کتاب الزراعۀ قسطوس. و ابن الندیم از کتب او تفسیر طوبیقای ارسطو و مقاله ای در بحوث اربعه و رساله ای در نقض حجج قائلین به تعلق افعال بخدای تعالی و اکتساب به عبد را نام برده است و گوید یحیی بن عدی بمن گفت که شبانه روز یکصد ورقه (رجوع به ورقۀ سلیمانی شود) کتابت میکند
ابواحمد عبدالله بن عدی (242-323 ه. ق.). محدث ایرانی از مردم جرجان. عراق و مصر و شام و حجاز را در طلب حدیث سیاحت کرده. و در استراباد درگذشته است. او راست: کتاب کامل در جرح و تعدیل
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ دِ)
معلم پسران متوکل عباسی منتصر و معتز. او راست: کتاب غریب الحدیث و کتاب نوادرالفراء یحیی بن زیاد را روایت کرده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ اَ)
ابن ادیمین. سقاء. مشک
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ اَ صَم م)
طبیبی از مردم اسپانیا. در اشبیلیه بمعالجۀ مرضی ̍ اشتغال می ورزیده و تا اوایل مائۀ ششم هجری میزیسته است. لکن تاریخ وفات او معلوم نیست. وی بقاروره تشخیص بیماریها میکرد و در این امر مهارت و شهرتی بسزا داشت. کتابی بزرگ مشتمل بر هشت مقاله و هر مقاله حاوی فصول عدیده (از دوازده تا سی فصل) تنها در تمیز اقسام بول و کیفیت شناختن مرض از رسوب و بوی و رنگ و مقدار و قوام و دیگر خصوصیات بول کرده است. او در صداعی صعب که یکی از امرای مصر را افتاد و اطبا از علاج آن عاجز آمدند طریقۀ انصراف ماده را بکار برد. یعنی با میلی تفته پس گردن بیمار را داغ و ریش کرد و گفت مواد فاسد و ردی در تجاویف دماغ گرد شده وآنگاه که طبیعت برای دفع جراحت میل تفته، مهیا گرددمواد ردیۀ دماغ دفع شود. و همچنان شد که او گفت
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ صا)
حداءه، و آن مرغی است. غلیواژ. زغن. گوشت ربا
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وا)
شغال. شگال. کلب برّی. شار. ابووائل. داءلان. تور. ذئب الارمن. توره. (مهذب الاسماء). گال. اهمر. چغال. چغّال: پس آن سال بزمین عجم شگال پدید آمد، آن کجاابن آوی خوانند و اندر زمین عجم هرگز آن نبوده بود، بزمین ترکستان بودی. (تاریخ طبری ترجمه بلعمی). ج، بنات آوی
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جَ)
ابوالحسن علی بن جهم سامی. وفات 249 ه. ق. شاعری از عرب در دربار متوکل عباسی و گویند او خلیفه را هجا گفت و متوکل او را بخراسان نفی کرد و نامه ای به طاهر بن عبدالله نوشته امر داد او را مدت یک روز بیاویزد. ابن جهم چون بشادیاخ نشابور رسید طاهر او را دستگیر کرده و یک روز بر جائی بمنظرۀ عام بیاویخت و شبانگاه بزیر آورد، و ابن جهم از آن پس به عراق بازگشت و از آنجا به شام شد و سپس وقتی که از حلب متوجه عراق بود گروهی از بنی کلب بر او تاخته و در جدال با آنان کشته گشت
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَ)
ابومحمد علی بن احمد بن سعید بن حزم اموی اندلسی. اصل او از فارس است. جد اعلای او از موالی یزید بن ابی سفیان برادر معاویه بود و از اینرو او را اموی گفتندی. پدرش احمد بن سعید وزیر ابومنصور از سلاطین عامری بود و پس از ابومنصور وزارت پسرش مظفر داشت و در سال 402 ه. ق. درگذشته است. ابن حزم صاحب ترجمه در شهر قرطبه به سال 384 ه. ق. متولد شد و بدانجا مانند پدر خویش جاهی عریض یافت و وزیر عبدالرحمن مستظهر بالله هشام بن عبدالجبار بن عبدالرحمن الناصر گردید، پس از چندی شغل وزارت را ترک گفت و بکار علم گرایید و وقت خویش به علوم شرعی حصر کرد و از علم بدان جایگاه رسید که در اندلس کس پیش از وی نرسیده بود. و مصنفات بسیار کرد بوفق مذهب خویش و آن مذهب داود بن علی اصبهانی ظاهری بود. فرزند وی ابورافعفضل گوید مؤلّفات پدرش ابومحمد در فقه و حدیث و ادب و غیر آن بچهارصد جلد میرسید، نزدیک هشتادهزار ورقه. و از نحو و لغت و شعر و خطابت بهره ای وافر داشت. وفات او456 بوده است. و از کتب اوست: الفصل بین اهل الاهواء و النحل. جمهرهالانساب. الاًحکام فی اصول الأحکام. الایصال الی فهم الخصال. طوق الحمامه. نقطالعروس. الاخلاق و السیر فی مداواه النفوس. و کتاب فی المنطق
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ دَ)
محمد بن حسین بن حمید منجم. در قرن سوم هجری میزیسته و بتألیف کتاب زیج بزرگی شروع کرده و موفق باتمام آن نگردیده است و شاگرداو قاسم بن محمد بن هاشم مدائنی در سال 308 ه. ق. آنرا بپایان برده و نظم العقد نام نهاده است. (قفطی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بابا آدم
تصویر بابا آدم
پدر آدمیان، آدم ابوالبشر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنی آدم
تصویر بنی آدم
پسران آدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن یوم
تصویر ابن یوم
روززاد سنگدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن آحی
تصویر ابن آحی
غلیواژ خورایی از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابن آوی
تصویر ابن آوی
شغال شگال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنی آدم
تصویر بنی آدم
((بَ دَ))
انسان، آدمیزاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بابا آدم
تصویر بابا آدم
آراقیطون
فرهنگ واژه فارسی سره
آدمها، انسانها، انسان، بشر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اکنون، الان، این لحظه، حال
فرهنگ واژه مترادف متضاد